از اساسیترین مشکلات زندگیها، میتوانم به فراموشی اشاره کنم؛ اما موضوع این است که فراموشی اصلا مشکل نیست؛ معتقدم یک نعمت بسیار ارزشمند است. نعمتی که اگر نبود مرده متحرک بودیم.
سرونوشت
خرابم مثل خرمشهر، ولی تو خرمآبادی…
شاید در نگاه اول عنوان دور از متن به نظر آید، اما حقیقت این است که در پس کلماتش میتوان تمام متن را پیدا کرد.
ابتدا یک مقدمه بسیارمهم؛ معمولا به استفاده از نماد علاقهی زیادی دارم، چراکه معتقدم هیچگاه نمیتوان به مانند عقبه و مفاهیم مستتر در یک نماد، موضوعی را توضیح داد یا تشریح کرد.
پر از خالی
گاهی آنقدر پرازدحام و شلوغ میشود که نبودنش بهتر از بودنش است. آرزو میکنی پر از خالی شود.
بعضی چیزهایش که مدتهاست گوشهای را اشغال کردهاند و حتی بیشتر از آن چیزی که هستند فضا گرفته اند، دلت را بدجوری میزند؛ میخواهی بلندشان کنی ولی از بد روزگار لنگر انداختهاند، با تمام سبکیشان و تنها کاری که میتوانی بکنی، ایستادن و تماشا کردنشان است…
داستان دیوار و تبر
چند سال پیش استادی برام مثال جالبی زد؛ میگفت بعضیا دور خودشون دیوار میکشن که ببینن کی میاد با تبرش بشکندش. در واقع تعبیری از مفهوم تنهایی منظورش بود.
همین تعبیر باعث شد از پنجرهی تازهای به مفهوم مرموز تنهایی نگاه کنم. به نظرم این فضاسازی و تعبیر اینقد ظرفیت داره که میشه تمام اتفاقات و کنشهای فردی و اجتماعی انسانی رو باهاش توضیح داد.
توضیحی پیرامون ضرورت رعایت فرم
فرم، مدل، چهارچوب و… همه کلماتی هستند که به نوعی به شخصیت و هویت اشاره دارند. چیزی که هر موجودیتی برای بقا به آن نیاز دارد؛ اگر چیزی هویت و شخصیت نداشته باشد یا به کلی نابود خواهد شد و یا ناگزیر به چیزی غیر از آنچه برای آن ایجاد شده، تبدیل خواهد شد. همواره بحران از همین جا آغاز شده، تبدیل شدن به آنچه غیر از علت آفرینش!
توضیحی پیرامون نشان سرو
به عقیدهی من نشان (Logo) یک سازمان و یا یک مجموعه، به میزان اهمیت وجود آن مجموعه، مهم است؛ چرا که این نشان معرف تمام عقاید، اهداف، ویژگیها و… خواهد بود. البته این موضوع زمانی مطرح میشود که فرآیند طراحی نشان به درستی طی شده باشد. بنابراین، این چند خط به نحوی خلاصهای از اهداف و برنامههای سرو نیز خواهد بود!